- Didare To
- Sep 16, 2021
- 7 min read
Updated: Jan 4, 2024

جنسیت در چنبره دوگانهگی فرهنگی در ایران
انسانها نمیتوانند خود را از شر حکومتی که سی سال است آنهـا و کشورشان را به گروگان گرفته،
تحقیرشان کرده نجات دهند.
نویسنده
نیما قاسمی
یکی از عمدهترین ریشههای مشکلات و تناقضات جامعهی ما در صد ساله اخیر، دوگانگی فرهنگی و
تضاد بین سنت و مدرنیته بوده و هست.
زمانی رضاشاه میخواست حجاب را از سر زنان ایرانی بردارد . آنهم در روزگاری که زنان ایران زیـر
سایهی مردانی سلطهجو و سلطهخو زندگی میکردند .
رضاشاه ، برای رفع این مـشکل، آسـانترین راه را انتخاب کرد.
در واقع او با فرهنگ حاکم بر ایران، بهشیوهی خود آن فرهنگ برخورد کرد .
فرهنگ حـاکم میگفت زنها اجباراً باید چادر بهسر داشته باشند و رضاشاه معتقد بود
زنها باید چادر را از سر بردارنـد و بدین ترتیب بود که جبر در برابر جبر قرار گرفت .
درحالیکه اگر ابتدا سعی بر آن میشد که فرهنگ و افکار مردم ایران اصلاح شود،
نه تنها مشکل پوشش در کشور ما حل می شد،
بلکه نتیجـهی ایـن شـیوهی برخورد، سرانجام بهوقوع انقلابی اسلامی نمیانجامید .
از نظر علم روانشناسی انسان نرمال کسی است که
بین ارزشها، اعتقادات، افکار، اعمال، خواسته ها و آرزوهای وی تضادی وجود نداشته باشد .
یعنی به قول معروف شخص یا رومی رومی باشد و یـا زنگـی زنگی.
برای رفع تضاد بین ارزشها تا به امروز دو راه درست وجود داشته؛
راه اول این است کـه شـخص معتقد بهرعایت حجاب بوده و از سنتهای گذشتگان پیـروی نمایـد
و در روش دوم، فـرد، معتقـد بـهمدرنیته، آزادی و برابری جنسی است .
اگر اکثر انسانها بخواهند فقط بهسنتهای گذشتگان خود پایبند
بمانند باید غارنشین شده و یا مثل انسانهای چند قرن گذشته زندگی کنند
که این کار در جهان امـروز چندان عملی نیست.
از طرفی در کشوری مثل ایران، مردم تا بهامروز نتوانستهاند از روش دوم نیز بـهدرستی استفاده نمایند.
آن دسته از مردم ایران که مخالف حجـاب هـستند، مخـالف آزادی و برابـری جنسی نیز هستند
و همین امر نوعی دوگانهگی فرهنگی در کشور ما ایجاد کرد ه است.
در این میـان راه سومی هم، برای هماهنگ و موزون کردن
ارزشها، افکار و اعتقادات شخص با رفتار و آمـال و آرزوهـای وی وجود دارد؛
اگر انسانی مایل باشد که ضمن پایبندی بهاعتقادات مذهبی و سنتی خـود،
از مزایـای دنیای مدرن نیز بهرهمند گشته و در عینحال دچار تضاد هم نگردد،
باید از مذهب و سنتهای پیـشین برداشتی امروزی داشته،
انعطاف پذیر و بهدور از تعصب بوده و قادر باشد
بعـضی از مـسائل پیـشین را کنار گذاشته و مسائل جدید را پذیرا باشد،
یعنی به تطابق سنت و مدرنیته دست بزند.
این امر در مورد مسئلهی حجاب، آزادی زن و آزادی جنسی د ر ایران اتفاق نیفتاد.
رضاشـاه کـمکـم توانست حجاب را از سر زنان بردارد؛
اما زن ایرانی همچنان کالایی دست دوم و زیر دست و تحت سلطهی مرد محسوب میگردید.
مرد ایرانی هرکاری میکرد مـرد بـود و حـق داشـت
بـدون اجـازهی زن، از او استفاده جنسی برده و بهاو تعرض نماید .
بدنام شدن نام پرستار در ایران از همینجا ناشـی مـیشـود .
پزشکان ایرانی با پرستاران ارتباط جنسی برقرار می کردند، اما پزشکان مـرد بودنـد
و پرسـتاران زن کالای دست دوم و تحت سلطه مردان .
مطمئناً در همهجای دنیا این مسئله پـیش مـیآیـد کـه یـک
پزشک و یک پرستار با یکدیگر ارتباط جنسی برقرار نمایند.
اما در کشوری که آزادی و برابری جنـسی وجود داشته باشد،
هر دو طرف با میل و علاقه با یکدیگر ارتباط جنسی برقرار کرده، و این اندیـشه در بین آنها ریشه ندوانده
که برقراری این ارتباط حق مرد است، به خاطر مرد بودنش،
و این ارتبـاط حکـم سوء استفاده از زن را دارد، به خاطر زن بودنش .
حتی اگر در این بین تجاوزی هـم صـورت بگیـرد، زن تجاوز دیده،
با توجه به اینکه آبروی وی به خطر نمیافتد،
حق شکایت داشـته و بـه شـکایت وی بـه درستی رسیدهگی میشود.
اما در فرهنگ ایران تجاوزگر محکوم نمیگردد، بلکه این فرد مـورد تجـاوز
واقع شده است که همیشه مجرم و گناهکار است.
از طرفی در فرهنگ حاکم بر جامعهی مـا، ایـن مردهـا هستند
که گویا میل و نیاز جنسی داشته و حق دارند هرموقع و با هرکسی که دوست دارند،
حتی بدون اجازهی آن فرد، ارتباط جنسی برقرار نمایند،
اما زنان ظاهراً فاقد قوه و نیاز جنسی بوده و حتی د رصورت
تمایل به برقراری ارتباط جنسی با همان مردان آزاد!، محکوم بههرزهگی و فساد اخلاقی می گردند .
و بدین ترتیب محمدرضاشاه هم، نه تنها نتوانست تضادهای نهفته در چنبره بین ارزشهای اعتقادی
مردم و امیال و آرزوهای آیندهنگر جامعه را از بین ببرد،
بلکه با دست خود، تیـشه بـهریـشه خـود و جامعه اش زد؛
او از یک طرف با تقلید از سینمای غرب، رقص و برهنهگی را وارد فیلمهای فارسی کـرد و
از طرفی دیگر، در همان فیلمها، زنان رقاص، زنان هرزهای بودند که تنها در صورتی بهپـاکی و نجابـت
می رسیدند که کنیز مردان آزاد ! و سلطهجو می شدند
تا بعد در حرم فـلان و بهمـان امـامزاده طلـب بخشش کرده و رستگار! گردند.
مردم ایران از یک طرف شاهد رقص و آوازهـای کابـارهای بودنـد و از طرف دیگر زنان کابارهای را می دیدند
که به امامزاده رفته، آب توبه بر سر خود ریخته و اسـتغفار مـیطلبیدند .
این تضاد فرهنگی کمکم بهاوج خو د رسید.
مردم ایران به واسطه تضاد بین سنت و مدرنیته قـادر نبودند
همچون مردم غرب، با پیش زمینهی آزادی جنسی برخوردی شایسته و مدرن از خود بروز دهنـد ؛
در عینحال، مردم بهواسطهی فطرت و نیاز درونیشان،
به حق انتخاب پوشش، آزادی جنـسی، رقـص و شادی نیاز داشتند؛
اما رقاصههای بیحجاب، که شادی بخش مجالس آنها بودند، زنانی هرزه ! بودند که در فیلمها ظاهر می شدند.
این زنان همواره زیر سلطهی مرد بودند،
آنها در ابتدا زنانی بودند بیاراده، کـه مجبور بودند طبق خواستهی رئیس کاباره یا فاحشهخانه عمل کنند
و سرانجام با ریختن آب توبه بر سـر خود، بهپای مردانی لوطی افتاده و با ذکر ،من کنیز تو میشوم، من را ببخش »،
زیر سلطهی ابدی مرد، بهعفت و پاکدامنی میرسیدند.
در ایران دیروز و امروز، یک زن بدون وجود مرد، فاقد هویـت و هـستی بوده و هست .
تجلی تضاد گفته شده در جامعه، گاهی حتی در بعضی از سخنان و رفتارهای خود محمدرضاشاه،
بهعنوان رئیس مملکت هویدا میشد؛ برای نمونه او از یک طرف بهغـرب سـفر مـیکـرد و فرهنـگ و
امکانات مدرن غرب را برای ایران بهسوغات میآورد و ادعا داشت که ایران را به سوی دروازه تمدن
بهپیش میبرد، از طرفی دیگر در مصاحبه با «اوریانا فالاچی» مدعی میشد
که یک زمانی در زندگی خود امام زمان! را ملاقات کرده است .
تضاد سنت و مدرنیته در جامعه به اوج خود رسیده بود و ایرانیان بیش از آن نمی توانستند
بین این دو فرهنگ متضاد در نوسان باشند .
ایرانیان بهحکومتیکه، با نشان دادن رقاصـههـای کابـارهای
بـهعنوان زنانی گناهکار در فیلمهای فارسی، علناً بهآنها میگفت،
من در دامـان خـود زنـانی هـرزه مـی پرورانم،
بهحکومتیکه فرهنگ مدرن غرب را بهعنوان هدیهای فاسـد بـهآنهـا معرفـی مـینمـود،
اعتراض کردند و سر انجام در کشاکش بین سنت و مدرنتیه، جانب سنت، که ریشه در تاریخ و فرهنـگ
ایران داشت را گرفته و با آغوش باز پذیرای حکومتی شدند که سوغات قبرهای 1400 سال پیش بود .
تمام آنچه که از جانب ایرانی بر ایرانی وارد آمد، همه و همه، در ناخودآگاه ایرانی رخ داد و به همین
دلیل است که هنوز مردم ایران نمیدانند که خود آنها در اصل خواهان چنین حکومتی بودنـد
و کـسی آنرا چندان به آنها تحمیل نکرد .
پس از انقلاب، جامعهی ایرانی بهظاهر یکدست و یکرنگ شد .
حجاب به سر زنـان ایـران بازگـشت و حکم تسلط مردان بر زنان قانوناً تصویب و رسماً تبلیغ شد .
فرهنگ و هنر ایرانی، رنگ اسلامی بهخـود گرفته و عفت و متانتی کهنه، سایه خود ر ا
بر سر سینمای ایران و زن ایرانی افکند .
اما تضاد همچنان بر ایران حاکم بوده و هست
امروزه، مردم ایران در وضعیتی بس بدتر و خرابتر از زمان قبل از انقلاب بهسر می برند .
تضادی کـه در گذشته بر جامعه حاکم بود، امروز، به طور پنهانی مردم ایران را تحت فشار قرار می دهد،
به طوریکه برخلاف گذشته، مردم ایران متوجه این تضاد نیستند .
و این تضاد، همان کشاکش بین فطرت، سرشت و نیازهای درونی مردم
به آزادی، شادی و عدالت، حق انتخاب پوشش، آزادی جنسی و ...،
با قوانین الهـی حاکم بر جامعه آنها می باشد .
این تضاد پنهان است و بههمین دلیل است که مردم ایـران، امـروزه،
در نوعی گیجی و سردرگمی به سر میبرند و نمیتوانند خود را
از شر حکومتی که سی سال است آنهـا و کشورشان را به گروگان گرفته،
تحقیرشان کرده، در ملاء عام شلاقشان زده، دخترانـشان را سنگـسار،
کودکانشان را اعدام، سفره هایشان را تهی و زنانشان را در چادر بستهبندی کالایی نموده، جوانـانش را
زندانی کرده و یا به خارج فراری داده، و در یک کلام آبروی مملکتشان را برده، نجات دهنـد؛
چـون آن سنت کهنه و ضد مدرنیتهای که این حکومت مظهر آن است،
هنوز که هنوز است در ذهن اکثر ایرانیان نمرده است.
خرافات و اعتقادات کورکورانه و دور از عقل و اندیشه، پایه همه مصیبتهائی است
که امروزه بر سـر ما آمده و می آید.
ما ایرانیان در درجه اول باید طرز فکر و دیدگاهمان نـسبت بـهزنـدگی و مـسائل را تغییر داده
و برای این تغییر باید انعطاف پذیر بوده و از تعصبات دوری نماییم .
اگر کمی عقلمان را بهکار بیاندازیم متوجه خواهیم شد
که آنچه که بهعنوان دین و مذهب بهخورد ما میدهند، چقدر بی پایـه و اساس
و به دور از قوانین انسانی و دموکراسی است.
یکی از دلایل مهمیکه باعث شده مردم یافتههای دینیی کهنه را بهقوانین علمی نو ترجیح دهنـد
این است که یک عده چند قرن پیش آمده اند، با توجه به نیازهای آن زمان، دستوراتی صادر کرده،
بـهآنها جنبهی تقدس بخشیده و آنها را ابدی و ازلی خوانده اند .
درستی بعـضی از آن اصـول امـروز از نظـر علمی ثابت شده است،
اما بسیاری از آن قوانین نیز از نظر علمی رد شدهانـد .
دنیـای امـروز، بـرخلاف گذشته یافتههای خود را مقدس، ثابت و ازلی و ابدی نمیداند .
علم پویا و متغیر است.
جهـان و عـالم هستی هم پویا و متغیر است .
همین تغییر و عدم ثبات، اعتماد مردم را نسبت به علم از بین برده .
مردم فکر میکنند دستورات دینی، چون در طول این چند قرن تغییر نکرده اند، درست،
و یافتههای علمی، چون بر اثر تحقیقات متعدد تأیید یا رد میشوند، نادرستند .
بهتر است دو نکتـه را بـه خـاطر داشـته باشیم.
اول اینکه، تقدس و مقدس بودن از نظر روانـشناسی مـردود و ناشـی از حقـارت نفـس اسـت .
انسانهائی هم که بهانسانهای دیگر و گفتههای آنها جنبهی تقدس بخشیده و از آنها بت و الهه میسازند،
در درون خود احساس حقارت میکنند .
ما از کجا می دانیم که همان پیامبران چند قرن پیش که بهآیههای دینی خود جنبه تقدس و ازلی و ابدی بودن
میبخشیدند، اگر امروز زنده بودنـد، گفتـههـای آن زمان خود را تأیید می کردند؟
و نکته دوم این است که ، مرداب هم ثابت است.
هر چیزی که ثابت و بـهدور از تغییر باشد میگندد .
انسان مرده هم ثابت است و جسدش میپوسد و متلاشی می گـردد .
ایـن جریان رودخانه است که زنده است و در تکاپو .
و این انسان زنده است که تغییـر مـیکنـد،
سـلولهای بدنش میمیرند، اما آنها را بازسازی کرده و سلولهای زنده و جدیدی جایگزین آنها می کند .
ما آزادیـم که انتخاب کنیم، مثل مرداب و مرده، ثابت باشیم و متعفن،
یا مثل رودخانه، در جریان، پویا و زنده.
Opmerkingen