- Didare To
- Sep 16, 2021
- 8 min read
Updated: Oct 10, 2023

علیرضا اردبیلی
چهار نمايندهی غربستيزی از ميان نخبهگان مصدر امور در دورهی پهلوی .
1
سيد فخرالدين شادمان 1907-1967

طرز تفکر و جایگاه سیاسی و اجتماعیِ او
در سال 1304 شمسی از دانشکدهٔ حقوق دانشگاه پاریس و در سال 1318 از دانشکدهٔ
علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه لندن به اخذ درجه دکتری نائل گردید.
دو سال در کمبریج انگلستان اقامت کرد و در دانشگاه کمبریج به مطالعه پرداخت.
یکسال هم دورهٔ دانشگاه هاروارد آمریکا را طی کرد .
در ميان مناصبی که داشت میتوان به موارد مهم زير اشاره کرد
وزیر دادگستری 1333
نایب تولیت عظمیِ آستان قدس رضوی 1334
استاندار خراسان، سرپرست ادارهٔ کل انتشارات و تبلیغات؛
رئیس هیئت نمایندهگی ایران در کنفرانس علوم اداری در استانبول 1332
عضو فرهنگستان ایران، عضو شورای عالی فرهنگ
عضو شورای فرهنگیِ سلطنتی، عضو هیئت امناء کتابخانهٔ سلطنتی پهلوی
عضو شورای عالی فلسفه و علوم انسانی
نایب رئیس مرکز بینالمللیِ تحقیق در فرهنگ و تمدن ایران
شادمان عقيده داشت
كه پيروزیِ تمدن فرنگی در ايران آخرين شكست ما خواهد بود
(ص92)
شادمان سه دسته از دشمنان "فكلیِ" ملك و ملت را
به شرح زير شناساٸی میكند(۱)
۱
اديبانیكه با فرهنگستان محشور بودند
۲
شبه روشنفكرانی كه بتازهگی از خارج بازگشته بودند
۳
هواداران شعر نو فارسي
(ص 94 و 95)
جالب است كه انتقاد او از دسته اول (محشوران فرهنگستان) به طرح انديشهی
تغيير الفبا به لاتين از سوی آنها برمی گشته است
گروه دوم را متهم میكند كه در ازاي كسب علوم غربي، روح ايراني خود را به ابليس فروخته اند .
شادمان عقيده داشت
كه علت برتریِ فرنگ بينش علمیِ آن است، نه لزوما قدرت باورهای اخلاقي آن .
از اين رو، مدعی بود
كه گرچه ايران نياز به اين دارد كه دانشجويانی را براي به دست آوردن دانش فنی
به فرنگ بفرستد و كتابهای علمیِ آن را ترجمه كند،
اما اينها مجبور نسيتند معيارهای اخلاقی يا شيوههای تفكر فرنگی را بپذيرند .
(ص 96)
در عين حال "او سرآمدان سياسی و فكری الهام گرفته از غرب را
از اين جهت مورد نكوهش قرار میداد
كه از حوزههای علميه، كه او آنها را پيشاهنگ قديمي ترين دانشگاههای ايران تلقی میكرد،
غفلت كرده اند .
او به همكاران غيرمذهبیِ خود شايستهگیهایِ آموزشیِ مراكز حكمت الهی مانند
قم، اصفهان، قزوين، شيراز، نيشابور و يزد را يادآوری میكند
كه بسياری از حكما، شعرا، اطبا، منجمان، دبيران، مستوفيان، مفسران، مترجمان و دانشمندان
از آنجاها بيرون آمده اند .
شادمان سخن خود را با اين گفته تمام میكند
كه فاصله ميان دانشگاهها و مراكز مذهبی بايد از ميان برداشته شود
(ص 100 و 101)
عليرغم اينهمه،
شادمان نخستين روشنفكر ايرانی بود که مطالعهی سيستماتيك غرب را توصيه میكرد
كه از اين جهت چنين وجهی از افكار و شخصيت او
با سابقه و موقعيت خودش و ظواهر و شعارهای رژيم پهلوی در تضاد نيست
توصيه به اخذ علوم دقيقهی غربی و خودداری از ارزشهای اخلاقی، فرهنگی
و موازين زندگی سياسی غربی، در دوران پهلوی مسئلهی مورد مناقشهای نبود .
از جمله مهندس مهدی بازرگان در خاطرات خود، چنين توصيه ای را به هنگام بدرقهی
دانشجويان اعزامی به خارج، از زبان رضا شاه نقل میکند.
همين امروز هم اين شيفتهگی به علم و تکنولوژی غربی و امتناع از ديگر مظاهر فرهنگ
و شيوهی زندگیِ غربی در ايران، چندان مورد مناقشه نيست
و اگر کسانی نظر ديگري دارند، ترجيح میدهند
با تقيه با آن برخورد کرده و خود را از مسير انتقادات و اتهامات
ناشی از دفاع از ارزشهایِ غربی (همان غرب زدهگی) به کناری بکشند .
2
احمد فرديد 1909_1994

طرز فکر و جایگاه سياسی و اجتماعیِ او
او بعد از جنگ دوم جهانی به فرانسه و آلمان رفت تا به تحصیل فلسفهٔ معاصر اروپایی
به ویژه اگزیستانسیالیسم و فلسفهٔ مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی بپردازد.
ولی پس از سالها اقامت در اروپا موفق به اخذ هیچ درجه تحصیلی نشد.
اين ناموفقيت هرگز سد راه ترقیِ او در سيستم آكادميك حكومت پهلوی نشد
به گفته مهرزاد بروجردی،
"وی در دیماه 1347 به مقام استادیِ فلسفه در دانشگاه تهران ارتقا يافت
و در آنجا موضوعهائی چون تاريخ فلسفهی جديد (از بيكن تا كنت)، تاريخ فلسفه مدرن
و معاصر (از كانت تا زمان حاضر)، انسان شناسیِ فلسفی و فلسفهی اگزيستانس
(كيركيگارد، هايدگر، ياسپرس و سارتر)
را تدريس نمود .
" (ص 104 و 105)
احمد فردید
در دههٔ پنجاه و شصت در دانشگاه تهران به طرح اندیشهٔ هایدگر در درسگفتارهای خود
در رشتهٔ فلسفهٔی دانشگاه تهران پرداخت
تا آن زمان کسی با اندیشههای او در ایران چندان آشنایی نداشت
فردید شیفتهی هایدگر بود و معتقد بود که خود وی با هایدگر همسخن
و در بسیاری از موارد یکسخن است و به دانشجویان خود توصیه میکرد
که خود راساً زبان آلمانی را فرا گرفته و به مطالعهی آثار هایدگر بپردازند
و از خواندن ترجمهها که نارسا میباشند بپرهیزند .
او خطاب به آيت الله خمینی گفت
《 میخواهم پیامی به امام خمینی بدهم و درد دلی با ایشان بکنم،
سیداحمد فردید آدمی است که برای خودش کار کردهاست.
اگر کتاب ننوشته، نخواسته تشبه به کثافات دیگران بکند.
من پیام کوچکی به امام خمینی دارم، این انقلاب را عبدالکریم سروش خراب میکند.
من پوپر را میشناسم و به ریش او میخندم
من دارم به جمهوری اسلامی مدد میرسانم 》

مهرزاد بروجردی
(رئیس مدرسه امور بینالملل ویرجینیا تک)
سخنان خود در باره احمد فرديد را با جملات زير
جمع بندی میكند
《بخش مهمی از روشنفكران ايران، كه در دوران بروز تغييراتی شگرف در شرق و غرب
مشتاق آن بودند كه هويت خويش را باز يابند،
برداشت فرديد از غرب زدهگی را بگرمی پذيرا شدند و به فراخور حال
اين مفهوم فلسفی را به يك خمير مايه ايدٸولوژيك مبدل ساختند
كسی كه برای رايج كردن اين مفهوم از غربزدهگی بيشترين تلاش را انجام داد
يك اديب قلندروش [جلال آل احمد] بود》
(ص 108)
افكار اديب قلندروش مورد اشاره آقای مهرزاد بروجردی و ميزان بالای تأثير آن
بر گفتمان عمومی در ايران قبل از انقلاب اسلام اسلامی خوانندهگان اين سطور مسلما آشناست
و از اينرو در اينجا نيازی به پرداختن به وی نيست.
با اينهمه مخالفت جلال آل احمد با تكنولوژي مدرن حتی دستگاه راديو (!)
كه او با تمسخر، آنرا "ترانزيستور" میناميد، از هر جهت نمونه بود
چراكه ديگر غرب ستيزان از هر سه نحله، علیالاصول با اصل توسعهی صنعتی، مخالفتی نداشتند
3
احسان نراق 1926-2012

روند اندیشهٔ و جایگاه سیاسی و اجتماعیِ او
در جوانی از فعالان حزب توده
لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه ژنو بود
دكتراي جامعه شناسی از دانشگاه سوربون.
مٶسس و مدير "مٶسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي" در دانشگاه تهران بود
وی سه كتاب
در فاصلهی سالهای 1974 تا 1977 "غربت غرب"، "آنچه خود داشت" و "طمع خام" منتشر کرد
نراقی معتفد بود كه "ماشينيسم" براي غرب فقر معنوي و فرهنگی به بار آورده است
افكار سياسیِ احسان نراقی مثل عنايت الله رضا
شامل سه تمايل ؛
كمونيسم حزب توده اي ؛
كارگزاریِ نظام سلطنتی
و دفاع از نظام حكومتیِ اسلام فقاهتی است
او در اواخر رژیم پهلوی هشت نشست خصوصی نیز با محمدرضا شاه پهلوی داشت
و به مشاورهی او پرداخت
عمدهترین مسئولیتهای وی در خدمت نظام سلطنت پهلوی به این شرح بودهاست
مدیریت "مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی"
تصدی "اداره جوانان" یونسکو
ریاست "مؤسسهی تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشیِ کشور"
بنا به نوشته خودش در كتاب "از كاخ شاه تا زندان ايوين"
دکتر حسن حبیبی، ابوالحسن بنیصدر و صادق قطبزاده از شاگردان وی بودهاند
احسان نراقی از وسعت مشرب بالائی در درون مقامات و ارگانهای حكومتی شاه برخوردار بود.
وی در جلسات "حزب مردم" شركت میكرد
و با تأسيس حزب انحصاریِ "رستاخير ملت ايران" در سال 1353 به تمجيد كنندهگان
از اين اقدام شاهانه پيوست.
در نظام فقاهتیِ بعداز انقلاب چندبار دستگير شده اما هرگز به جرمی محكوم نشده
و آزاد شد و در سال 2012 در اثر كهولت سن در تهران از دنيا رفت
4
سيد حسين نصر متولد 1933

طرز تفکر و جایگاه اجتماعی و سیایسیِ او
نصر در سال 1335 شمسي در رشتههای
زمینشناسی و ژئوفیزیک مقطع فوق ليسانس را در دانشگاه هاروارد به پایان رسانيد
و پس از آن به تکمیل نخستین کتابش بنام "علم و تمدن در اسلام" همّت گماشت
رسالهی دکتری او «مفهوم طبیعت در اندیشه اسلامی» را
دانشگاه هاروارد در سال 1964 میلادی، با عنوان
«مقدمهای به آموزههای کیهانشناسی اسلامی» منتشر کرد
او فردي پرمشغله در رژيم پهلوي بود و از جمله پستهاي زير را داشت
رٸيس دانشكده ادبيات و علوم انسانیِ دانشگاه تهران
رٸيس دانشگاه صنعتي آريامهر
استاد مهمان دانشگاههاي هاروارد و پرينستون
سفير سيار ايران در امور فرهنگي
رٸيس دفتر مخصوص شهبانو فرح
بنيانگذار و نخستين دبيركل انجمن سلطنتي فلسفهی ايران
نصر ميراث فكري رنسانس و عصر مدرن پس از آن را محكوم ساخت،
از تمامیِ طرح تمدنیِ مدرن انتقاد كرد،
مدرنيت را مظهر خيانت به مكاشفه و الهام و يك بنبست تاريخي ميناميد .
خودِ او گفته است،
حتی هنگام گذراندن بحران فکری، ایمانم پابرجا ماند و همیشه خداوند را دوست داشتم
ولی پس ازکشف جهانبینیِ سنتی موفق شدم وارد سیر و سلوک شوم
و لاالهالا الله وجودم را فراگیرد.
نصر از سال 1347 تا 1351 ریاست دانشکدهی ادبیات
و سپس معاونت دانشگاه تهران را برعهده داشت.
دکتر نصر در سال 1351 با حکم محمد رضا شاه پهلوی
به ریاست دانشگاه صنعتیِ آریامهر (شریف) منصوب گردید
فرح پهلوی دکتر نصر را در سال 1352 مأمور کرد
تا با حمایت وی مرکزی برای مطالعه و آموزش فلسفه تأسیس کند.
در سال 1353، انجمن شاهنشاهی فلسفه بنیاد گردید.
و بسیاری از پژوهشگران از جمله هانری کربن و توشیهیکو ایزوتسو در آنجا گرد آمدند.
نصر در طی دوران اقامت در ایران،
همچنین نزد استادان فلسفهی اسلامی در تهران ؛ قم و قزوین تلمّذ میکرد.
از جمله استادان او در فلسفهی اسلامی،
محمد کاظم عصار، علامه محمد حسین طباطبایی و ابوالحسن رفیعی قزوینی بودند.
نصر چندین متن مهم فلسفهی اسلامی از جمله اسفار اربعه از ملاصدرا
و شرح منظومه از ملا هادی سبزواری را نزد آنان فراگرفت.
نصر همچنین
در این زمان آثار متعددی به زبانهای فارسی، انگلیسی و گاه نیز به فرانسه و عربی نگاشت
همچنین
با افرادی چون مهدی الهی قمشهای، جلالالدین آشتیانی و مرتضی مطهری
مراودهی فکری و فلسفی داشت
وی همچنین کتاب «شیعه در اسلام» نوشتهی علّامه طباطبائی را به زبان انگلیسی ترجمه کرد
وی رسالهی دکتری خود را نیز به زبان فارسی تحریر و چاپ کرد؛
و این کتاب که «نظر متفکران اسلامی دربارهٔ طبیعت» نام گرفت
برنده جایزه سلطنتی کتاب گردید.
کتاب «آرمانها و واقعیتهای اسلام»
بر اساس متن شش سخنرانی نخست از پانزده سخنرانیِ او در لبنان است.
وی، در زمان اقامتش در لبنان، کتاب «حیات و فکر اسلامی» را نیز نگاشت.
نصر در زمان اقامت در لبنان با چندین نفر از اندیشمندان برجسته شیعه،
از جمله
امام موسی صدر، گفتگوی علمی داشته است؛
وی همچنین در این دوره با سیده فاطمه یشروطیه، دختر بنیانگذار طریقت یشروطیه
(شاخهای از سلسله صوفیه شاذلیه)
دیدار کرده است.
در اواخر سال 1978 میلادی، فرح پهلوی از نصر خواست ریاست دفتر وی را بر عهده بگیرد،
و نصر پذیرفت
بعدها نصر در توضيح پذيرش اين مقام گفت
كه بخاطر ايجاد مصالحه بين روحانيت و سلطنت
و برقراري نوعي حكومت سلطنت اسلامي بوده است
مهرزاد بروجردی استراتژیِ فكریِ سيد حسين نصر را در چهار نكته زير خلاصه میكند
1
. احياي سنتهاي اصيل فكریِ ايران از راه جان بخشیِ دوباره به فلسفه و عرفان اسلامي
2
هشدار دادن به ايرانيان در مورد سرشت علوم، فلسفه و تكنولوژی غربی
و خطراتی كه اخذ آنها براي فرهنگ ايران به بار میآورد،
بدين وسيله توانا ساختن ايرانيان به اينكه
به غرب از ديدگاهی انتقادی، و نه از روی عقدهی حقارت، بنگرند
3
آگاه ساختن ايرانيان از فرهنگها و تمدنهای آسيا
به عنوان وزنهاي متعادل سازنده در برابر نفوذ تمدن غرب
4
.كوشش در ايجاد راهی كه از طريق آن حفظ اصالت فرهنگیِ ايران
(مهرزاد بروجردي: روشنفكران ايراني و غرب،
ترجمه جمشيد شيرازي، تهران، 1377، نشر فرزان، ص 193)
منبع
http://www.tribun.one/info-tribun-one
(۱)
فخرالدین شادمان ازجمله اندیشمندانی بود
که در کتاب «تسخیر تمدن فرنگی» که در ۱۳۲۶ش منتشر کرد
و مجموعه مقالاتی که در مجله یغما نگاشت
با دردمندی به وصف غربزدهگی و غربزدهگان پرداخت.
وی در آغاز کتاب تسخیر تمدن فرنگی
با فکری پر از غم و غصه دربارهی وضعیت موجود جامعه ایرانی چنین نوشت:
در فکرم که چه باید نوشت.
آیا دیده را نادیده و شده را ناشده بگیرم و مصیبتهای ایران را از یاد ببرم
و مانند کسانی که مدعی اصلاح کردن جمیع امور ایران شدهاند
و جز گمراه کردن ایرانی قصدی ندارند
همه بدبختیها را از خط و زبان فارسی و حفظ آداب و سنن خوب ملی بدانم و بنویسم
که تا شعر فارسی را از میان نبریم و از چپ براست ننویسیم
و الفاظ نادرست پر از پ و چ و ژ و گ را
جانشین لغات درست خوش آهنگ نکنیم
و در تیرماه در بندرعباس گوشت خوک نخوریم
و به قدر بعضی از ممالک فرنگ، فرزند حرامزاده
و زن شوهر طلاق گرفته نداشته باشیم
کار ما بسامان نمیرسد
فکلی، ایرانی
بی شرم و نیمه زبانی است که کمی زبان فرنگی و از آن کمتر فارسی یاد گرفته
و مدعی است که میتواند
به زبانی که آن را نمیداند تمدن فرنگستانی را که نمیشناسد برای ما وصف کند
فکلی، ایرانی
ناجوانمردی است که از آموختن صرف و نحو سخت آلمانی و فرانسه و تلفظ بیبند و بست انگلیسی
هرگز نمینالد اما از یاد گرفتن زبان مادری خود گریزان است
فکلی، ایرانی
شهوتپرست کوتهنظری است که گمان میبرد که تمدن فرنگی
همه رقص گونهبرگون و قمار کردن و به میخانهی پر از قیل وقال و دود و دم رفتن است
Comments