top of page
  • Writer: Didare To
    Didare To
  • Jan 31
  • 1 min read



آتشی در جزرو‌مدٌ


در نگاهت فانتزی‌های من می‌چرخند 

و به‌‌اشتیاق تو گره می‌خورند

رویاهای‌مان بسیار شبیه‌ اند 

هر دو زمان را می‌سوزانند

واژه را در دوست‌داشتن می‌لرزانند


بیا

خواب‌های همدیگر را نیز لمس کنیم

آن‌‌چنان عمیق که شادی هم بیدارمان نکند

تا

شکفتن غنچه را در گرمای نفس‌های تو

قد کشیدن شاخه را به‌حرارت دستان من

حس لطافت تمشک را میان دندان‌های کودکانه‌ی تو

سازواره‌گیِ انارهای نورس را با عطش انگشتانت

جزرو‌مدّ جویبارِ را در آغوش من

به‌یاد بسپاریم

آن‌جا که رویای امشب

به‌خاطره‌های بی‌نهایت، پیوند می‌خورد


رهگذر



Commentaires


bottom of page