top of page
  • Writer: Didare To
    Didare To
  • Feb 9, 2024
  • 1 min read

Updated: Oct 12, 2024


پنجره در انتظار باران


هوای آغوشم بارانی‌‌ست

ابر ها را تو صدا کردی

بیا


انگشتانم دست‌‌بگردن دانه‌های باران

بیا

قطره‌ها را به‌جویبار ضمیمه کنیم

تشنه‌گی،

 شبنم گل‌برگ‌ها را ببوسد


باغ 

لیموهایِ نو رسیده‌‌ام 

بوی تازه‌گیِ زنده‌گی می‌دهند 

چون بهار


لب‌‌های جادوگرم آب را سربالا می‌برند

در آتش‌‌‌‌دانم


بیا

پرشورتر 

این غروب ساده‌‌ را عاشقانه کنیم

بال به‌‌بال همدیگر اوج بگیریم

بیاسائیم آن‌جا‌‌ که تا امروز نرسیده ایم

به‌طعم زیباترین گناهانی که تا امروز نکرده‌ایم


زنانه‌گیِ من

 زیبائیِ آرامش

عطر لطافت را

 ارمغان‌‌مان می‌کند

در خلوت هیجان‌‌مان


رهگذر



Comments


bottom of page