top of page
  • Writer: Didare To
    Didare To
  • Apr 5, 2024
  • 9 min read

Updated: Apr 6, 2024




تصاویر از دیدار تو


 آیا شعر اروتیک راو‌یِ زن ، زبانی متفاوت از راو‌یِ مرد دارد؟

 آیا اروتیزم سیر تکاملی دارد؟

نوع قرون وسطائیِ آن از نوع مدرن آن چگونه تفکیک می‌شود؟


دکتر بیژن باران

 اروتیزم در شعر زیبا کرباسی


کرباسی شاعر کلاژهاست.

کلاژ یا ۴۰ تیکه در نقاشی و هنر به‌معنای پهلوی هم قرار دادن لخته‌های رنگ، اجسام،

 پارچه‌های گوناگون می‌باشد.

 در ،کتاب حال‌دست‌هایم،

بخش کلاژ، ص ۱۰۲- ۱۵۰ شاعر ۲۱ قطعه

با عنوان عددی ۱- ۱۹ ، سرآمد، سرآخر سپیدهای زیبای خود را عرضه می‌کند.

 کرباسی در این ۲۱ سپید لحظات ناب تنانه‌گی را در کلام به‌دام انداخته.

این‌ها اوج

شاعرانه‌‌‌گیِ اروتیک زنانه اند.

 اروتیزم شعر کرباسی را می‌توان در راوی، زبان، آرایه‌های ادبی واکاوی کرد .


راوی

 اروتیک راو‌یِ زن برای خواننده ۲ منظر ارائه می‌دهد.

یکی از دید طرف مذکر مقابل؛

دیگری تجربه‌ی ذهنی مونث خود زن.

 بسیار اشعار کتب کرباسی نمونه‌های ارزنده‌ی اروتیزم فارسی از دیدگاه راو‌یِ زن اند.

 این اشعار را باید نقطه عطف شعر مونث اروتیک در زبان فارسی دانست.

آن‌هارا باید با بررسی دقیق ساختاری، واشکافیِ قیاسی با شعر مذکر فارسی کرد.

 تصاویر این اشعار نه تنها بکرند بل‌که ادامه‌ی شعر اروتیک از دید زنانه در فارسی اند .


آیا شعر اروتیک راو‌یِ زن زبانی متفاوت از راو‌یِ مرد دارد؟

آیا اروتیزم سیر تکاملی دارد ؟

نوع قرون وسطائیِ آن از نوع مدرن آن چگونه تفکیک می‌شود؟

چه رابطه‌ای بین شعر لیریک، اروتیک، پورنوگرافیک در چرخه‌ی

 حیات نوجوانی، میان‌سالی، پیر‌یِ یک شاعر یا منزلت طرف مقابل وجود دارد؟


راویِ زن از اندام خود نام می‌برد.

 در آثار پورنو، راو‌یِ مرد گاهی از آلت تناسلی خود نام برده؛

مانند

مولوی، سعدی، ایرج میرزا.


کرباسی فاصله‌ی راوی با صحنه و فاصله‌ی دو طرف مغازله

در صحنه را کم یا صفر می‌کند

"لا به لا

 لا به لا

 لای دندان لای ناخن لای انگشت

 لای ران ، لای پا ، لای پستان

" لالای، مال

 ،دست‌هایم از خالی، ص ۶

یک یا دو تفاوت ظریف در رابطه‌ی راوی‌ و سوژه وجود دارد .

 ۱

 راویِ زن امیال شهوی خود را بطور عام توصیف می‌کند .

 ۲

 راویِ زن جذبه‌ی پوستی به‌یک سوژه جنسی مشخص را تصویر می‌کند.


 این نوع بخشی از شعر آتوبیوگرافیک

 شرح حال است .

شعر تنانه‌‌گیِ فروغ در نوع اول قرار دارد؛ کولاژهای کرباسی نوع دومند.

چرا این تفاوت وجود دارد؟

فروغ شخصیت رمانتیک یک ایده‌آلیست را داشت.

 او در جامعه‌ی پیشامدرن پدرسالاری، تقیه‌گر، گناه‌کار با محرّکه‌ی ترس در تهران زندگی می‌کرد .

اصولا یکی از مصائب استبداد، پرورش برخی افراد ایده‌آلیست در جامعه است .

در جامعه‌ی آزاد غربی، فرد از کودکی و نوجوانی به‌مرتبت واقعیِ خود در بین همه‌گنان پی می‌برد؛

 شخصیتی واقع‌بین می‌یابد.

در حالی‌که زیبا شخصیت پراگماتیک دارد؛

در جامعه‌ی سکولار مدرن با فرهنگ شفاف و پسامدرن با آزادی مطلقِ فردی، در غرب زندگی می‌کند .


 لذا تفاوت اروتیزم فروغ با زیبا ، تفاوت محیط، زمان و مکانیِ آن‌هاست .

در شعر این تفاوت راو‌یِ زن با مرد بصورت استعاره‌ها و آرایه‌های ادبی متفاوت تجلی می‌کند.

 نمونه‌ی کلاسیک فرهنگ هالیوود: در ۱۹٣۶ ;می وست;

به‌یک جوان پلیس اسکورت خود گفت: اون ۷تیره تو جیب شلورات ؟

یا از دیدن من خوشت آمده برانگیخته شده‌ای؟!

بعدا می وست این جمله را در فیلمی به‌جورج همیلتون گفت. هم او جای دیگر گفت:

وقتی‌که خوبم؛ خیلی خوبم. وقتی که بدم؛ به‌ترم.

یکی از خصیصه‌های راویِ اول شخص مفرد، نزدیکیِ دیدگاه راوی به صحنه‌ی روایت است؛

زیرا "من" راوی در صحنه حضور دارد.

 نزدیکیِ دو طرف به‌هم با راو‌یِ اول شخص و دیالوگ ۲ نفره با لحنی آمرانه

سکانس شعری را دراماتیک می‌کند.

برای نمونه:

 تپانچه‌ی خالی‌اش را مدام سوی من

 شلیک می‌کند

 بکوب تو بکوب تا پارگی‌ام بکوب تا ته

استخوانم شاید

 این نشد یک دور دیگر، تو بیا رو

یا از بغل

 این کمی به‌تر است

 بیا تو , تو بیا

در این‌جاست که راوی به زبان مادری و کلمات تک‌هجایی رجعت می‌کند.

 کلاژ ۴، ص ۱۱۰-۱۱۱

،حال دست‌هایم از خالی،


زبان- در لحظه‌ی انزال

معمولا فرد صدای توگلو و زبان تک‌هجاییِ کودکی بکار می‌برد.

در این لحظه فرد بالغ به‌مرحله‌ی کودکی، بدویت غرایز جنسی، صیانت نفس، ارضای آمال فرود می‌آید.

زبان او جملات کوتاه کودکی اند.

 در این لحظه است که شاعر زبان مادری خود را در خرناسه قرقره می‌کند.

 در همان شعر ادامه این‌گونه است

"من سَن سیز نِی نَرم ، اُلرَم سَن سیز مَن"

 کرباسی، شعر ۴، ص۱۱۲-۱۱۰ . همانجا.


فکرهای زبانیِ دوره‌ی کودکی با عواطف مادری در حافظه‌ی فرد آمیخته اند.

در لحظه‌ی باه : فرد به گذشته و کودکی خود حلول می‌کند.

 به‌غان‌وغون می‌افتد؛

واج‌های وحش از گلو برآمده؛

زبان کودکیِ ساده در بیان عارض می‌شود.

 فروغ در شعر دیوارهای مرز

، ص۵۵ تولدی دیگر،

 لحظه‌ی باه را با تصویر صوتی ریتمیک بدوی

 تام تام طبل سیاهان

در هوهوی قبیله‌ی اندام‌های من

، ترابر‌یِ کلامی می‌کند ،

نمونه‌های بیش‌تری در اشعار کرباسی می‌توان یافت که لحظه‌ی باه با رجعت به زبان آذری،

در میان یک شعر فارسی، هم‌راه می‌شود.

این عبارات معترضه به‌زبان مادری ناشی از صمیمیت شاعر است.

کاربرد فکرهای کلامیِ آذری در شعر فارسی در لحظات هماغوشی را در کلاژها می‌توان رصد کرد.

در فرهنگ فارسی اعضا و افعال مربوط به‌میان تنه‌ی انسان با ک آغاز می‌شوند.

 در فرهنگ مدرن هم‌بستری را می‌توان با ٣کاف بیان کرد.

 کرباسی با سخاوت از تمتع واریاسیون‌های ٣کاف ابایی نداشته؛

 این لحظات لذید را به‌زیبایی و با حجبی ملیح به زنجیره‌ی کلام می‌کشد.

 گاهی تعلیق بکار می‌برد تا لغات / عبارات ناباب را از قلم بیاندازد

گاهی بجای فعلی مرسوم، با ترکیب جدیدی از فعل‌ها، معنیِ سطر شعر اروتیک می‌شود.

 توجه شود به‌این عبارت

 ریختن صدا سوراخ‌ها را پر می‌کند

 از ترکیب ۲ جمله فعلی موازیِ ریختن و پرکردن باهم پدید آمده.

 برای نمونه

صدایت که می‌ریخت سوراخ‌هایم از باران پر می‌شد



صدایت که می‌ریخت سوراخ‌هایم از باران پر می‌شد

، ص ۱٣۶ ، کلاژ ۱۵ ،

،حال دست‌هایم از خالی،


بیان اروتیک بعدی به‌روشنی زنانه است

استخوانت را قرص کن

 فرو فرو شو تا ته

 تا اعماق

خیلی تنهایم

 ص ۱۴۰، کلاژ ۱۶

همان‌جا. معنیِ جدید تلویحیِ"قرص‌کن" محکم و مترادف سفت می‌باشد.

 زن در لحظه‌ی لقاح با شیئی بیرونی درون خود احساس پیشاآّبستنی و پری می‌کند؛

از تنهایی خروج می‌کند.


آرایه‌های ادبی.

همان‌گونه که شعر اروتیک کرباسی اوج شعر اروتیک زنانه‌ی فارسی است؛

 شعر لیریک او هم از زیبایی و تازه‌گی برخوردار است.

 او تشخص personification به‌چشم می‌دهد تا حرکت نزدیکیِ دو تن را دراماتیزه کند.

اگر می‌نوشت سرم خم می‌شود؛

 این یک عبارت عادی غیر شعری می‌شد.

ولی با تشخص به‌چشم "چشمانم خم می‌شود" لیریک است

چشمانم خم می‌شود

آهسته خم می‌شود

آهسته خم

تا اشک‌هایت را ببوسد

می‌بوسد

می‌نوشد

می‌بوسیم

می‌نوشیم

در انتهای این مفصل ایهام ملسی بکار برده شده:

 "یم" هم برای جمع "چشم و من" بکار رفته؛

هم برای جمع "من و تو."

این بسط عرفان مولوی در عصر مدرن است.

عرفان مولوی بین زمین و آسمان در تردد است با مقصد وحدت عاشق زمینی و معشوق آسمانی.

ولی کرباسی این عرفان را زمینی، این‌جایی، این‌دمی کرده.

از نظر بصری هم شعر با تقطیع پله‌کانی غلتیدن و فروافتادن را تداعی می‌کند

عادت ماهانه‌ی زن با نیاز به‌آرامش و تیمار،

اروتیک و انزال/ اورگازم اورا بکل از تجربه‌ی مرد متفاوت می‌کند.

 در مفصل زیر، توجه شود

 به لیس گربه،

ناف شیر،

رگی درشت،

سخت،

خون می چکم،

هق هق.

 در این‌جا می‌توان هق هق را نه صدای مویه بل‌که مظروفی برای

 گسسته‌گی پی‌درپی حالت پدید آمده در فرد تاویل کرد.

 پس هق هق نه تنها لابه و خود خوری بل‌که

دقّه‌به‌دقّه {دقیقه به دقیقه به لسان محاوره‌ای تهرانی} معنی می‌دهد.



کجاست گربه‌ای که خم شده بود از نافم شیر بلیسد

 تنهایی‌ات را بمن بده

 بگذار پلک‌هایت را بلیسم از غبار

دندان فروبرم در ریشه‌ای گره‌خورده

 رگی درشت پاره می‌شود در هوای تنم سخت می‌سوزد

 خون می‌چکم بند نمی‌آیم

 هق هق

 چشم‌هایم خیس چشمه‌هایم

 لب‌هایم خیس لبه‌هایم

 دست‌هایت دورم پیچیده مثل مار

در دستانم ساقه‌ای گداخته قد می‌کشد

 گر گرفته ماهَ شکافته

فرو می‌کشد در خودش ساقه‌ای گداخته

 سرم از پشت در دریا می‌ریزد نمی‌شود

 کلاژ ۵، ص۱۱۶- ۱۱۴،

 ،حال دست‌هایم از خالی،


ریشه گره‌خورده هم استعاره‌ی بکری از کیسه‌ی آلوی پشمآلو می‌باشد.

سطر آخر این نگینه هم تصویر دقیقی ارائه می‌دهد.

 راوی تاق‌واز خوابیده، از خود بی‌خود شده، لذا سرش را در دریای موجین بیکران حس می‌کند.

ردیف چشم و لب با چشمه و لبه بسیار بکر است.

 در انگلیسی لوب واژه‌ای هم‌ریشه با لب در زبان‌های هندواروپایی

 برای توصیف بخش‌هایی از مغز و ظاهر هلوی زنانه بکار می‌رود.

چشم عضوی است که نور در آن وارد، حس و تمیز داده می‌شود.

 چشمه برعکس شیی‌ای است که آب از آن خارج می‌شود.

لب به چیزی نزدیک می‌شود.

 لبه را دست یا شیی‌ای دیگر نزدیک می‌شود.

ساقه‌ی گداخته استعاره ای‌ست بکر و بیان‌گر التهاب و پرخونی رجلیت در دقایق اوج.

 ماه شکافته هم استعاره‌ی بی‌نظیری برای میان تنه‌ی زن است.

 شاید ترجمه‌ی فارسی ناخودآگاهانه‌ی شق‌القمر عربی در یک صحنه‌ی اروتیک باشد.

افعال "قد می‌کشد، گر گرفته، فرو می‌کشد"

 در بافتار نوینی با امتداد معناهای نوینی بکار رفته اند.

این به گسترش زبان می‌افزاید

جناس هم‌صدائیِ آغاز کلمات alliteration ، برعکس قافیه قفایی،

ردیف کردن حروف ثابت در حرف اول چند کلمه در یک عبارت است.

 برای نمونه کلاژ ۱٣: "

به سقف سق سیاهم بیا"

 می‌آیمت

 آمدن ترجمه‌ای فعل انگلیسی‌است که انزال را در بر می‌گیرد.

 او با مهارت و به‌ساده‌گی آمرانه، فاعلانه، با ملاحت این فعل را بکار برده.

 در این ترکیب سیاه به‌معنی نبود نور و تاریکی است.

 همین مضمون/ موتیف در چند سطر بعد این‌گونه واگویی می‌شود

 مرا باید تو را..

که باید ریختن شَک شُک شق ِ حنجره

 ص ۱٣۲

او نزدیکی ضربدری دهنی و میان‌تنی را بین دو طرف بسیار موجز و موثر بیان می‌کند.

در کتاب ،حال دست‌هایم، شعر ۱٣ ص ۱٣۲؛

در تصویر "خواب‌های کاهویی" هم‌بستری دو طرف بسیار موجز و بصری استعاره بندی شده.

خواب در فارسی واژه‌ای‌ست پر از تصریحات و تلویحات جسمی و ذهنی – دربرگیرنده‌ی

 طیف وسیعی از پندار، گفتار، کردار می‌باشد.

شاید بتوان ۱۰۰ معنی گوناگون برای آن یافت.

 ولی ترکیب "خواب‌های کاهویی" با توازی برگ‌های کیپ‌هم برای بستریات بکر است .

شاید بتوان گفت این جُنگ سپید تنانه‌گیِ زیبا نقطه‌ی عطفی در شعر اروتیک راویِ زن فارسی باشد.

واشکافی آن‌ها کمک به‌تشریح آرایه‌های ادبیِ زنانه،

ترابری پیشینه‌ی فرهنگیِ فارسی و آذری به‌جهان غرب می‌کند.

واشکافی بیش‌تر آرایه‌های ادبی از جمله نشانه‌ها، نمادها، استعارات، جانشین‌ها

در شعر اروتیک نیاز به‌فرصتی دیگر دارد.


  کرباسی در ادبیات، هنرها، و کنش‌گری دارای شخصیت برون‌گرا و اجتماعی است.

 او دارای حافظه‌ی قوی، استعداد هنری و ادبی، افکار مدرن اجتماعی می‌باشد.

 شعر او یکی از محبوب‌ترین شعرهای برون‌مرزی فارسی است.

 جایگاه او در شعر زنان رفیع است؛

پایان


منبع سایت اخبار روز

¤¤¤¤

نمونه‌ی دیگر از بسیاران زیباکرباسی


 عشق بازی‌ام می آید 

از 

گرمای نیم پز آفتاب 

بر پوست پرتقالی قامت

آمیزشیِقیامت 

تو


سخت سفت 

خوش قدوبالا  

سنگین


عشق بازی‌ام می‌آید 

از تکان ریشه‌ی تازه رُسته‌ی 

شمعدانی  

توی لیوان آب


عشق بازی‌ام می‌آید

  از حرکت موذیِ موج 

بر کف حوض مرمر


بریدن بند زیرپیرهن 

توی دهانت


حس لطافت پوست شلیل  

زیر دندان نیشت


طعم شیره‌ی نور 

زیر یاخته‌ها 

امتناع 

امتناع 

امتناع 

و ناگهاناحتراق  قُر گرفتن گداختن

سوزش مست


عاشقم تو را من و می‌خواهمت ها 

آهو 

می‌خوایمت ها


این همه را گفتن تا 

فراموش نکنم عشق بازی را

انزال

صدای سرود آزادی 

کنار گوش پنجره‌‌‌ ها

———-

برگونه‌هايم دو بوسه می‌نهی

                         نرم تر از آه

 دو پروانه

       روي گونه‌هايم

                     سبك‌تر از نگاه

 و آهسته بدرود مي‌گويي من می‌مانم

و

             اتاقی كه بوی تو را دارد

 بوی تو می‌آيد

 و

               پشتم تير مي‌كشد؛ و دانه‌های عرق

            از شانه‌هايم

                      می‌چكد

من و بسترم تب مي‌كنيم

 بازوانم را دور بالش مي‌پيچم

 و

چهره‌ام را بر آن می‌فشارم

بال پروانه‌ها

       روی گونه‌هايم

                       می‌ماسد ؛

و

 از گرماي تنم

             بالشم

                 تر مي‌شود

                كبوتر مي‌شود

                              مي‌پرد ؛

و

 در بسترم

        يك بغل

           پر مي‌ماند

يادم نرود چند پر ميان دفترم بگذارم

شعرهاي عاشقانه‌ی فردا را

¤¤¤

دوستان عزیزم، عاشقان شعر


این سرآغاز سخن من در جلسه‌ی عصر پنجشنبه‌ی هفته‌ی پیش بود

که به‌همت دوست یگانه‌ام در جهان تاتر سودابه فرخ نیا

و یکی از شاعران خوب لندن افسانه گیتی فروز برگزار شد

از من خواسته بودند در باره‌ی شعر زنانه پس از انقلاب پنجاه و هفت تحلیل و گفتگو کنم

در این‌جا آغازه‌ی سخنم را می‌آورم تا اگر شما نیز حرفی در این مورد دارید بگویید


  اول این که ما شعر زنانه مردانه نداریم

زنانه مردانه در شعر معنی ندارد

و کلاَ ما شعر داریم

یا نداریم


ما در شعر

مونولوگ‌ها و دایالوگ‌های زنانه داریم

فرم‌های زنانه داریم

تعبیرهای زنانه داریم

لحن زنانه داریم

عاطفه‌ی زنانه داریم

واژه سازی‌های زنانه داریم

ترکیب‌های زنانه داریم

ایماژ و خیال ورزی‌های زنانه داریم

نشانه گذاری‌های زنانه

اشارات زنانه داریم

سوگواره‌ها حسرت‌ها مویه‌های زنانه داریم

نفرین‌های زنانه داریم

آرزوها و آمال زنانه داریم

عشق و انزال‌های زنانه داریم

ناز و عشوه پردازی‌های زنانه داریم

شیوه و حرکت‌های زنانه

و البته مهم‌تر از همه‌ی این‌ها زبان زنانه‌ی شاخص است

 که محصول همه‌ی این‌های‌ست که برشمردم

بسی قابل ارزش و کمیاب است

 و

جای بحت‌های بس طولانی دارد

و

لپ سخن این

 که همه‌ی این خصلت‌ها، خصیصه‌ها، شاکله و آرایه‌های شعری مستلزم بر این نیست

که سراینده‌ی آن‌ها زن بوده باشد

و

 همین طور بالعکس

ما بسیاری شعر مردان شاعر داریم با هر یک از این موضوع‌ها که برشمردم

همچنین برخی شعرها از زنان داریم که با زیباترین زبان یا موضوع‌های مردانه سروده شده اند

اما مسئله یا حل مسئله‌ی اصلی این است

در کل

وقتی به شعر می‌رسیم

مرد و زن هر دو

 برای رسیدن به حقیقت شعر دوره‌ی بارداری، زایش، درد و لذت آن را که سرشتی زنانه است

 تجربه می‌کنند

و شاعران مرد نیز برای رسیدن به شعر و سرایش آن

زنیت خویش را تجربه می‌کنند

حالا بهتر است در این مورد از خود ایشان سوال کرد


با عشق

 زیبا کرباسی

Comments


bottom of page