- Didare To
- Jul 29, 2023
- 1 min read
Updated: Dec 23, 2023

در آغاز فانتزیهای من اند
که با نفسهای تو درمیآمیزند
سیبهای عطرآگینام را پیمیگیری
بنوشیدن مهتاب
محبوب من
اندام سرکشم امشب
بیرون از مراقبت من
تمنامندانه تسخیر فریبایِ ترا میخواهد
که عشق ببازد
میان دو پستانم،
ترا بهآرمیدنِ مستانه میخواند
من میدانم
عاشق غنچهی منی
آن هنگام که از اشتیاق تو
شکفتن آغاز میکند
بوسههای دهانِ کوچک قناریِ دلدارم
از غنچهام در حال شکفتن،
که لبانش را میخیساند
عشق را بهباکرهی بیمانند خود
دلبرانه معنا میدهد
بازوان تو
ابرهای سفید بتنام کرده اند
فصلِ بارانِ پیالهی نافم نزدیک است
دلبندِ من
جیغهای من
با فریاد عشق دو روی یک سکّه اند
کرانههای این برکهیِ دخترانه
تنگاتنگ از شور عشق
بهامواج تو آرام میگیرند
من در اوج آغوش تو بیخویشتنم
با من بیا
بیا با من
تندآب ترا ارادهای نیست
من میپراکنم
بهتماشای تشنهگیِ لبانِ جویبارانم
رهگذر
Commentaires