- Didare To
- Jul 18, 2023
- 1 min read
Updated: Sep 4, 2023

خندهی سیب
برای دیدن رویای آغوش تو
دست ستارهگان را بقلبم نمیفشارم
هوای نفسهای تو را
هر لحظه که بخواهم
در آغوش میگیرم
چیزی به زندهگیام اضافه میکند
که تنها نمیمانم
گوشههای دیوانهگیات در آغوشم
هرگز بیهوده نیست
تو تنها شاهد وفاداریِ فانتزیهای منی
آمیختهگیِ پستانهایم با
عطر تمشک و خندهی سیب
هوس در سینهات
از سرچشمهی غنچهی در حالِ شکفتن
رویای تسلیم شدنم را
در عمق نگاهت میخوانم
و
شادیِ پیروزیت در آغوشم را
که در همیشههایم
بتن کردهام
درِ میخانهی پستانهایم
با اولین پیالهی نافم
سرمستم میشوی
مستم میکنی
اما میدانستی؟
وقتی با آب نمک دریای من،
آبتنی میکنی
هرچه میخورم تشنهگیم
فزونی میگیرد
ساقهی نورس بهار
بوسه بر غنچه میچسباند

از شیب تپه
خط شیریِ لبان تبآلودم میرسی
که هرگز گناه نکردهاند
حریصترین تمنای لبهای می نوشات
مانند باران، بداغیِ شکاف رانهایم
سادهترین شکل زیباییست
زیباترینِ اوج هایم را
از آغوش تو میگیرم
رفتنت را دوست دارم
چون عطر آمدنت را میدهد
من با تو میآیم
همراهیِ تو
من را با تو می آورد
من
میآیم
رهگذر
Comments