top of page
  • Writer: Didare To
    Didare To
  • Mar 14
  • 1 min read

در آغوش نسیم


تمنامندیِ بی‌صدایت را در نگاهت 

شنیدم


بیا،   

قلب‌هامان با تپش‌های هم‌دیگر

مأنوس شوند


بیا،

لرزهای‌مان را بهم آشنا کنیم

نسیم لرزش‌های اندام من در آغوش تو، 

گرمابخش سردترین پگاه‌ها و غروب‌ها،

حتی یکی از غرورآمیزترین آغازهای تو خواهد شد.

و من با مُرور هدیه‌ی نسیم این بهار

حال‌وهوای تو را ترانه‌باران خواهم کرد.


شاخه‌ی بهاریِ تو،

 نور وِلَرم و هوای تازه‌ی من را می‌خواهد

  فراخوانی،

از پستان‌های من

از چشمه‌‌سار من است

می‌بینی ؟


تپیدن‌های دل،

در ساق خوش‌کشیده‌ی تو،


 باز شدن گل‌برگ‌های مهرزی،

در غنچه‌ی زنبق من


 تنها ترانه‌ی

عشق‌بازیِ ما را می‌نوازند

در اوج

و

آن زیباترین ترانه‌ی من‌و‌توست

که در همیشه‌های‌مان خواهد ماند.


زمان در بُعد خود جاری‌ست

لذت اما

  در جاودانی‌گی‌اش می‌ماند


رهگذر



Kommentare


bottom of page