top of page
  • Writer: Didare To
    Didare To
  • Oct 20, 2023
  • 1 min read

Updated: Dec 31, 2023




پسته،

رویای باز شدنِ لبانش را

با ساقه می‌بیند

شباهنگام که

طعم تمشک پستان‌هایم

پرز زبانت را لای لبانت لمس می‌کند


ترا در خودم می‌خواهم

بی‌خویشیِ خود

در آغوش مثلث کوچکم

غریزه‌ هایم عاشق فانتزی‌های من اند

سرشار از تو


بر فرازهایم چنگ بزن

نشیب جویبارم

آمدن باران را خبر می‌دهد

تنم تشنه‌‌ است


بی‌خودآنه‌گی می‌رسم

غنچه‌‌ام باز شد

قلب پسته شادمانه می‌تپد


از واژه رهایم کن

فراترم ببر

آن‌جا که به بیان نمی‌آید

پشت پرده‌ی بکارتِ نداشته‌‌ام

به اوج جیغ‌‌هایم

به خلوت‌کده‌ی باران

به حرف‌های اسم خودت

لحظه‌ی بی‌زمانیِ جاری شدن است


رهگذر


Comments


bottom of page