top of page
  • Writer: Didare To
    Didare To
  • Apr 4, 2022
  • 1 min read

Updated: Jul 19, 2023




،میان من و تو،


قلمی در لای لبانم

نوشتن نگاهم در لابلای اندامم را

هر بار با واژه‌ی نگفته‌ی تازه‌ای

به‌شکوفتن ونوس،

لب‌خند می‌زند

زنبق، پشت طلوع شبنم بیدار می‌شود


آن‌وقت مرا

با طعم بکارت،

تکرار عطرتازه در بهار زنانه‌گی،

در آن لحظه‌ی پیش از اوج،

با آبی که برای پیراهن تو آورد‌ه‌‌ام

نقاشی می‌کند

و

من

(زیر باران بازی می‌کنم)

ورای هرگونه کنترل و اراده‌ای


مهمان دل خویشتن‌ایم

ترانه‌ در هر لرزی سهم توست

زاویه‌ی حاده در اندک فاصله، بدل به استوانه می‌گردد

در انتظار آن اتفاق قشنگ،

تو در تندیِ نفس‌های من آآآب می‌شوی



ميان من و تو، دیگر هیچ فاصله‌ای نمی‌ماند


رهگذر

Comentarios


bottom of page