- Didare To
- Apr 4
- 1 min read

نقرهفام شفق
رویای تو پلکهایم را فروبسته میخواهد
فانتزیهایم در ساعات طلائیِ روز
با تنپوشی از خواهش
تسلیم نقرهفام شفق میشوند
تا همآغوش کنند
مرا با تو
آرزو، زیباترینِ دنیاست
وقتی بتو میاندیشم
موج پرهای پرندهی تمنّا
دیوانهکرد، میخواهد
مرا
شعلههای اوج من
در چشمان تو منعکس میشوند
و این،
نشان افتخارِ همسوئی زنانهگیِ من
با توست
تو با مِهر آغوش من
با من
بهکرانهی دلسپاری میرسیم
ولی لذت آغوشبهمیِ ما
در بیکرانهگی میماند
آبشدن دلِ غنچه،
پیآمدِ امواج طوفان عشق،
تُندیِ نفس،
جیغ،
بوسه،
باران،
بستر اندوخته - رویاهای من اند
مانند ترانهی پنهان،
در اولین گیلاس شراب
رهگذر
Comments